روایت خاطرات و سیره ی شهدا همواره راهگشای مسیر حکومت علوی و زندگی بشری بوده است. متن دیل خاطره ای به زبان پیک گردان امام محمدباقر(علیه السلام) لشکر ویژه 25 کربلا «احمد علی ابکایی» از فرمانده این گردان «سردار شهید علی رضا بلباسی» است که جایی بسی تأمل برای مدیران اجرایی در گزینش و نصب نیروهای باکفایت دارد. این خاطره ی زیبا به قلم توانای نویسنده جوان مازندرانی«حسین شیردل» به زیور طبع آراسته شده است.
****
یک بار پاسداری از غرب از مریوان آمده بود جنوب. او را معرفی کرده بودند به گردان امام محمد باقر(علیه السلام). سابقه ای که در زیر برگه اش نوشته بودند نشان می داد قبلاً در غرب فرمانده ی محور بود. پرسنلی هم تأکید کرد از این رزمنده در جای مناسبی استفاده شود. شهید بلباسی او را خواست. من هم آن لحظه حضور داشتم. سر صحبت باز شد، بلباسی از او پرسید:
ـ شما قبلاً کجا بودید؟
گفت:
ـ در غرب فرمانده ی محور بودم.
بلباسی هم از غرب شناخت داشت. می دانست که فرمانده ی محور بودن در غرب یعنی فرمانده ی دو پاسگاه یا چند ارتفاع و قله که کاملاً با فرماندهی محور در جنوب فرق می کرد.
پرسید:
ـ توی چند تا عملیات شرکت کردید؟
ـ دو عملیات.
ـ چه نوع عملیاتی؟
- پاک سازی.
- درگیری تان چه جوری بود؟
- بیش تر با ضد انقلاب ها. پاکسازی روستاها را هم انجام می دادیم.
- نه. به من بگو خودت هم توی درگیری ها حضور داشتی؟ تیر از کنار گوش ات رد شد؟ ترکش را احساس کردی؟
جواب داد:
ـ نه. چون من فرمانده ی محور بودم، خودم تُوی صحنه نبودم.
آقای بلباسی سری تکان داد و گفت:
ـ شما را خبر می کنم.
اما من می دانستم آن سر تکان دادن چه معنایی دارد. اگر کسی می خواست توی گردان امام محمدباقر(علیه السلام) فرمانده ی دسته شود می بایست از هفت خوان رستم رد می شد، چه برسد به فرماندهی در رده های بالاتر. اگر کسی جانشین بلباسی می شد یعنی این که بلباسی در تمام لشکر بهتر از آن شخص پیدا نکرده است. اگر کسی تجربه ی درگیری تن به تن در عملیات ها را نداشت، محال بود او را فرمانده ی دسته کند.
وقتی کسی فرمانده دسته می شود سی چهل نفر نیرو در اختیار دارد. اگر بخواهد بی تجربگی کند، در چشم به هم زنی نیروهایش را به کشتن می دهد.
آقای بلباسی به پرسنلی اطلاع داد که این بنده خدا را فرمانده ی دسته می کند. آن پاسدار که از قضیه مطلع شد، با عجله آمد پیش شهید بلباسی و گله کرد:
- آقای بلباسی! من کردستان فرمانده محور بودم. حالا فرمانده دسته؟ دیگران به آدم می خندند.
بلباسی هم خیلی رک و راست گفت:
- آقای محترم! شما برای کار آمدید یا برای پست گرفتن؟ من این جا بسیجی هایی دارم که حداقل توی دو تا عملیات شرکت کردند. شما به گفته ی خودتان توی هیچ درگیری ای شرکت نداشتید.
حدود یک ساعت با او حرف زد و کم کم مجاب اش کرد. سر آخر به آن پاسدار گفت:
ـ می خواهی بِهِت ثابت کنم جانشین همین دسته که تو فرمانده اش هستی از تو قوی تر است؟
این بنده خدا هم وارد کار شد و یواش یواش به ضعف های خودش پی برد.
یادواره شهدای دفاع مقدس در مسجد چهارده معصوم (ع) محله هادی آباد قزوین روز جمعه (19 مهرماه 92) با حضور جمعی از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران، حقایقپور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان قزوین،علیاکبربیک معاون تعاون و امور اجتماعی بنیاد استان قزوین، سردار آبنوش فرمانده سپاه صاحب الامر (عج) استان، سردار خسرو عروج فرمانده پیشین سپاه حفاظت در دهه 60 و قائم مقام دانشگاه افسری امام حسین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،حجت الاسلام سید مرتضی حسینی و حاج داود محمدی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، شهردار قزوین و جمعی از مسئولان استانی و نظامی برگزار شد.
در این مراسم سردار خسرو عروج به سبک و شیوه ایستادگی و مقاومت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقابل قدرتهای شیطانی جهان اشاره کرد و آن را برگرفته از فرهنگ و مکتب عاشورا برشمرد و افزود: دفاع مقدس جلوهای از کربلا بود و سپاهیان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس همانند واقعه کربلا علیرغم کثرت قوای دشمن از لحاظ عده و تجهیزات تنها با توکل بر خدا، خود را مشمول عنایات حضرت حق قرار دادند.
سردار عروج با تأسی از این فرموده امام خمینی (ره) که اگر ساده زیستی از میان ما برود مرگ ارزشها رخ میدهد؛ ساده زیستی را صفتی بارز از مردان خدایی برشمرد و به بیان مظاهری از ساده زیستی در زندگی مردان بزرگی چون امام راحل (ره)، رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) و شهدایی چون سردار شهید بابایی پرداخت.
اختتامیه مراسم یادواره شهدا با مداحی حاج مهدی رسولی و سینه زنی پرشور جوانان انجام شد.
دانلود فایل صوتی مداحی حاج مهدی رسولی(کیفیت پایین فایل به دلیل نبودن ابزار ضبط می باشد)
شهدای مسجد چهارده معصوم (ع)
.: Weblog Themes By Pichak :.